نکات مهم و کلیدی
فلسفه سال سوم متوسطه به همراه نمونه سوالات نهایی
درس اول - فلسفه چيست ؟
نكات:
-- فلسفه ريشه يوناني دارد و معرب كلمه فيلوسوفيا است.
-- فيلو سو فيا از دو كلمه فيلو(دوستداری) و سوفيا(دانايی) تشكيل شده است.
-- اولين كسی كه خود را فيلوسوفوس ناميد فيثا غورث بود.
-- سوفسطائیان نام گروهی است دريونان پيش از سقراط.
-- كلمه سوفيست درابتدا به معنای دانشمند به كارمي رفت ولی به تدريج مفهوم مغالطه كار به خود گرفت .
-- كلمه فيلسو فوس(فيلسوف) به معنای دانشمند و كلمه فلسفه به معنای دانش است.
-- افلاطون نیز سقراط را با لقب فیلو سوفوس یاد کرده است.
-- سقراط به دلیل تواضع و فروتنی و برای هم ردیف نشدن با سوفیست ها مایل نبود او را سوفیست بخوانند
عقايد سوفيست ها:
-- سوفیست ها کسانی بودند که برای حقیقت و واقعیت ارزشی جدای از ادراک آدمی قائل نبودند
-- اين گروه ادراك انسان را مقياس حقيقت و واقعيت می گرفتند.
-- مي گفتندهركس هرچه خودش بفهمد همان واقعيت و حقيقت است.
اصطلاح فلسفه در بين مرد م:
كلمه فلسفه در بين مردم به معنای دليل حادثه ها و توضيح و تبيين آنهاست به عبارت ديگر: به معناي تبيين عقلانی يك واقعه يا پديده است.
پس بين فلسفه رايج بين مردم و فلسفه به معناي يك علم خاص ، تبيين عقلانی واقعه يا پديده ها مشترك است.
انسان به دنبال فلسفه می رود؟
1-انسان پيوسته می كوشد تابا عقل خود به راز و رمزحواد ث وپديده های طبيعی اجتماعی تاريخی و... پي ببرد وازحقايق آنها آگاه شود.(گشودن راز و رمزپديده ها و حوادث)
2-انسان هميشه در مقابل حوادث جهان دچار حيرت می شود و برای از بين بردن اين حيرت و فهم حقايق به سوی فلسفه مي رود.(از بين بردن حيرت و فهم حقايق)
ارسطو در این باره می گوید:اعجاب و حیرت است که نخستین اندیشمندان و همچنین مردم امروز را به بحث های فلسفی کشانیده است.
رابطه فلسفه و علوم طبيعی و تجربی
علوم تجربی : مجموعه منظمی از نتایج تلاش های انسان برای درک بهتر پدیده های طبیعت است
علوم طبيعی (فيزيك.شيمی.زيست شناسی) بر چند اصل مهم استوار است كه اين اصول لنگر گاه و ستونهاي محكم محافظ اين علوم هستند که عبارتند از:
1- واقعیت داشتن جهان. یعنی عناصر جهان ساخته و پرداخته ذهن آدمی نیستبلکه مجموعه ای از امور واقعی است
2- قابل شناخت بودن طبيعت. آدمی قادر به شناخت جهان طبیعت و موجودات و قوانین حاکم بر جهان است .
3- درستی روش تجربه و آزمايش.
چند نکته: - علوم تجربی مجموعه منظمی از تلاش ها و نتایج انسان است برای درک بهتر پدیده ها
-دانشمندان قبول دارند که در کشف اسرار و قوانین طبیت می توان به حواس انسان می توان اعتماد کرد
4- يكسان ويكنواخت عمل كردن طبيعت :
الف:طبيعت هميشه به صورت يكنواخت و مشابه عمل می كند.
ب :يعني در شرايط مشابه نتايج مشابه بدست مي آيد.
5- تبعيت همه موجودات از اصل عليت : همه موجودات جهان از یک اصل کلی و عام به نام علیت ( هر معلولی علتی دارد) تبعیت می کنند.
چند نکته در مورد اصل علیت
- در همه علوم براي بيان قوانين از مفاهيم علت و معلول استفاده می شود
- در پرتو قائده ی مهم عليت است كه تمام تحقيقات علمي معنا پيدا می كند
- همه ی قوانين علمی بر پايه عليت بنا شده است
- معنای عليت اين است كه : امكان ندارد هيچ حادثه ای در جهان بي علت اتفاق بی افتد و يا مو جودی خود به خود يا بدون يك عامل ديگر بوجود آيد يعنی (هر معلولي علت دارد)
درست است كه اصول ذكر شده در بالا پايه های اصلي علوم طبيعی هستند ولي هيچ كدام از آنها در علوم طبيعی مورد بحث قرار نمی گيرند و اثبات اين اصول به وسيله ی فلسفه ی علوم طبيعي است.
خلاصه: فلسفه ی علوم طبيعي اصول محافظ اين علوم را مورد برسي قرار داده و با تبيين عقلانی اثبات می كند و در اختيار دانشمندان علوم طبيعی قرار مي دهد.
چند نکته پایانی
1- فلسفه عهده دار تحقیق در مبانی اصول و تکیه گاه های علوم است و برای آنها شالوده مطمئن ایجاد می کند
2- تبیین عقلای ، همانم معنای مشترکی است که بین کاربرد فلسفه در گفتگو های روز مره و کاربرد آن به عنوان یک دانش خاص وجود دارد .
3- هرگاه انسان یک موضوع را با روش عقلی و منطقی بررسی می کند و سعی دارد ابعاد آن را بشناسد کاری فلسفی کرده است.
4- فلسفه ، علوم طبیعی و دانش های تجربی را مقابل خود قرار می دهد و در بار ه آنها به تحقیق و تعمق می پردازد تا مبادی و نقاط اتکاء علوم و همچنین روش آنها را مورد بررسی و تبیین عقلانی قرار دهد.
5- مفهوم قانون به ما می فهماند که هیچ موجود یا حادثه ای در عالم بدون علت بوجود نمی آید.
نمونه سوالات امتحانات نهایی
1ـ ريشهي لفظ فلسفه چيست و به چه معنا است؟
2ـ فيلوسوفوس به چه معنا است و اولين كسي كه خود را فيلوسوفوس ناميد كه بود؟
3ـ افلاطون چه كسي را فيلوسوفوس ناميد؟
4ـ ـ معني اصلي و معني رايج دو واژهي«فيلو سوفيا» و «فيلوسوفوس» را بنويسيد.
5ـ سوفيستها چه كساني بودند و چه عقايدي داشتند؟
6ـ ـ لفظ سوفيست به چه معناست و عقيدهي آنها را بيان كنيد.
7ـ سوفيستها چگونه استدلال می كردند؟
8ـ ـ سوفيست يعني …………… و سوفيستها در استدلالهاي خود …………… ميكردند.
9ـ معني اصلي و معني رايج كلمهي «سوفيست» چيست؟
10ـ كلمهي «سفسطه» از چه لفظي گرفته شده و معناي رايج آن چيست؟
11ـ ـ سوفيست در ابتدا به چه معنا بود؟ سپس چه معنايي به خود گرفت؟
12ـ ـ معناي كلمات فيلوسوفوس، سوفيست، سفسطه را بنويسيد.
13ـ چرا سقراط مايل نبود او را سوفيست بنامند و او خود را چه ناميد؟
14ـ معني اصلي و معني رايج كلمهي فيلوسوفوس چيست؟
15ـ ـ كلمهي فيلوسوفوس كه در اصل به معني دوستداري دانايي بود رفته رفته به مفهوم . . . ارتقاء يافت و كلمهي فلسفه مرادف با . . . . شد.
16ـ اصطلاح فلسفه در بين مردم به چه معنايي است؟با مثال توضيح دهيد.
17ـ ـ مردم در چه زماني اصطلاح فلسفه را به كار مىبرند؟
18ـ ـ معمولاً مردم در چه زماني سؤال « فلسفهي اين امر چيست» را مطرح ميكنند؟
19ـ ـ ذهن انسان در چه صورتي به كنجكاوي در بارهي فلسفهي برخي امور ميپردازد؟
20ـ معناي مشترك بين دانش فلسفه و فلسفه در اصطلاح مردم چيست؟
21ـ از نظر ارسطو چه چيز انسان را به سوي بحثهاي فلسفه می كشاند؟
22ـ ـ چرا انديشمندان و همچنين مردم عادي به سراغ بحثهاي فلسفي ميروند؟
23ـ كاربرد مفاهيمي مانند فلز و راديم بيانگر چيست؟
24ـ ـ كاربرد مفاهيمي مانند فلز و راديم بيانگر كدام اصل فلسفي است؟
25ـ ـ كاربرد مفاهيمي همچون اسيد، بار الكتريكي توسط دانشمندان علوم تجربي بيانگر چه اصول پذيرفته شدهاي از جانب آنهاست؟
26ـ ـ اصل واقعيت داشتن جهان را توضيح دهيد.
27ـ منظور از علم تجربي و روش تجربي چيست؟ توضيح دهيد.
28ـ روش مطمئن براي كشف اسرار طبيعت از نظر دانشمندان علوم تجربي چه روشي است؟
29ـ اصل يكنواخت عمل كردن طبيعت را توضيح دهيد.
30ـ ـ مفهوم قانون چه چيز را به ما مى فهماند؟
31ـ منظور از رابطهي عليت چيست؟
32ـ ـ اصل تبعيت همهي موجودات از قانون عليت را با يك مثال توضيح دهيد.
33ـ اصول و مباني فلسفي علوم طبيعي را نام برده و بنويسيد تحقيق در بارهي اين اصول به عهدهي كدام دانش است؟
34ـ ـ اصول مشتركي كه در همهي علوم پذيرفته شدهاند و ريشهي فلسفي دارند كدامند؟
35ـ ـ اصول و مباني مهم تحقيقات تجربي چگونه قابل اثبات هستند؟
36ـ ـ توضيح دهيد كه چه نوع تلاشي را ميتوان يك كار فلسفي قلمداد كرد؟
37ـ كار فلسفهي علوم طبيعي را توضيح دهيد.
درس دوم
رابطه ی فلسفه و علوم انساني
علوم انسانی در رشته های مختلف بسته به این که چه تصوری از انسان داشته باشند ، با هم تفاوت دارند ، دانش مندان علوم انسانی در باره حقیقت و ماهیت انسان عقایدی دارند که اثبات آن از را تجربه امکان پذیر نیست ( مادی و یا غیر مادی بودن وجود انسان )
در حقیقت همین عقاید اساس و شالوده نظریات علمی در رشته های مختلف علوم انسانی است
کار فلسفه بررسی این عقاید و استحکام شالوده های علوم انسانی است
رابطه ی فلسفه با روانشناسي :
تعريف روانشناسي:روان شناسي علمي است كه درآن ، حالات رواني و رفتاري آدمي بررسي مي شود
دو مسئله اي كه فلسفه را با روان شناسي ارتباط مي دهد عبارتند از:
1 - مسئله ي روح : بعضي از روان شناسان پيرو فلاسفه اي هستند كه انسان را صاحب يك روح غير مادي مي دانند اينها نظرياتشان با روان شناسان ديگر كه پيرو فلاسفه ي ديگر هستند فرق مي كند.
2_شناخت يا معرفت: مسئله ي شناخت يا معرفت با اينكه از بحث هاي مهم فلسفه است يكي از افعال رواني انسان است و در روان شناسي هم مطرح مي شود.
رابطه فلسفه با جامعه شناسي:
تعريف جامعه: جامعه عبارت است از اجتماع گسترده ي از مردم با عقايد و سنت ها و منافع مشترك که براي رسيدن به هدف مشترك خود آگاهانه با هم همکاری دارند .
دو مسئله اي كه فلسفه را با جامعه شناسي ارتباط مي دهد عبارت اند از:
1- اصالت فرد و اصالت جامعه: درجامعه شناسي اينكه فرد افراد جامعه اصالت دارند يا اينكه جامعه وجودي مستقل و اصيل جدای از افراد آن دارد در جامعه شناسي مطرح است و اين بحث خود به خود يك بحث فلسفي است.
2- انسان و پايگاه طبقاتي او :بعضي از فلاسفه معتقدند كه انسان آزاد است و پيرو نظام طبقاتي نيست بعضی فلاسفه ي ديگر اعتقاد دارند كه انسان تابع پايگاه طبقاتي خود است و نمي تواند از طبقه ي خود فراتر رود جامعه شناساني كه پيرو هر گروه اين فلاسفه باشند نظريه هايشان در اين بحث روانشناسي فرق مي كند و آزاد بودن انسان يا تابع شرايط پايگاه طبقاتي خود بودند يك بحث فلسفي است.
اعتقاد مکتب مارکسیسم در باره انسان و پایگاه طبقاتی او
1- هر فرد بسته به این کهدر کدام یک از طبقات اقتصادی جامعه قرار دارد و یا در کدام دوره زندگی می کند ، دارای فرهنگ ، ارزش ها و آرمان های خاص است.
2- در این مکتب انسان همانند یک قطعه موم فرض شده استکه در دست شرایط اقتصادیو اجتماعی زمانه خود شکل می گیرد .
اعتقاد فیلسوفان الهی در مقابل مکتب مارکسیسم
1- انسان دارای روح غیر مادی و مطابق فطرت الهی خود ،صاحب اراده آزاد است .
2- این انسان می تواند خود را از قید و بند پایگاه طبقاتی رها سازد و با ارزیابی اندیشه ها در ترازویعقل ، برای خود فرهنگ خاصی را انتخاب کند.
رابطه ي فلسفه وعلم سياست (حكومت داري):
اينكه حكومت چيست و حق چه كسي است نياز به تبيين عقلاني دارد و مربوط به حوزه ي فلسفه ي علم سياست است.
نظر ماركسيسم در مورد حكومت :
اين مكتب اعتقاد دارد كه حكومت حق طبقه ي پرولتاريا(كارگر) است و هر چه كارگران بگويندمشروعيت سياسي دارند.
(نظر جامعه شناسان غربي در مورد حكومت (دموكراسي يا مردم سالاری):
حكومت متعلق به اكثريت مردم جامعه است و اقليت بايد تابع اكثريت باشد .
نظر اسلام در مورد حكومت :
در اسلام حكومت از آن خداست و كسي مشروعيت سياسي (ولايت) پيدا مي كند كه حكم خدا را بيان مي كند .
حكومت ديكتاتوري يا استبدادي:
در اين نوع حكومت فرد ديكتاتور به عنوان حاكم هر چه بگويد يا بخواهد بايد اجرا شود.
رابطه ي فلسفه و علم اخلاق :
در علم اخلاق مسائل زير مطرح مي شود:
الف: چه كاري خوب و چه كاري بد است.
ب:چه كاري را بايد وچه كاري را نبايد انجام داد.
ج:ارزش هاي اخلاقي نسبي هستند تابع فرد هستند يا تابع جامعه
پاسخ گوئي به اين سوال ها نياز به يك مبناي اخلاقي داردكه جاي بحث آن در فلسفه ي علم اخلاق است. از آنجا که فیلسوفان استدلال می کنند که چه چیز خوب و چه چیز بد است ، سعی دارند در فلسفه علم اخلاق یک شالوده و مبنای عقلانی پیدا کنند .
رابطه ي فلسفه و هنر:
اينكه چه چيزي زيبا و چه چيزي زشت است يا اينكه بشر حقيقت زيبايي را مي فهمد يا نه ویا اینکه ماهیت زیبایی چیست و یا فرق یک هنر مند با دیگران چیست .
همه این سوالات محتاج به تبيين عقلاني است و جاي طرح آن در فلسفه ي هنر است
رابطه ي فلسفه و علم حقوق:
مسائل زير در علم حقوق مطرح است:
الف:جرم چيست؟
ب:چه كسي بايد براي مجازات مجرمان قانون وضع كند.
ج: چرا مجرمين بايد مجازات شوند
اگر فیلسوفی انسان را صاحب اراده آزاد بداند ، خود انسان را مجرم و مقصر خواهد دانست و بر عکس اگر فیلسوفی انسان را مجبور و تابع شرایط اجتماعی و اقتصادی بداند نظرش در باره جرم و مجرم فرق خواهد داشت.
تمام اين مسائل نياز به تبيين عقلاني دارد و جاي طرح آن در فلسفه ي علم حقوق است.
نمونه سوالات امتحانات نهایی
1ـ به طور كلي چه ارتباطي ميان علوم انساني و فلسفه وجود دارد؟
2ـ علم روانشناسي را تعريف كنيد.
3ـ ارتباط فلسفه با روانشناسي را در زمينهي «روح» بنويسيد.
4ـ ـ بحث شناخت در فلسفه پيرامون چه موضوعي است و اين بحث چگونه با علم روانشناسي ارتباط پيدا ميكند؟
5ـ ـ در جملهي ذيل جاي خالي را با عبارت مناسب پر كنيد:
در بحث شناخت يا معرفت در فلسفه از قواعد ذهن در شناخت عالم خارج و . . . سخن به ميان مىآيد.»
5ـ دو مورد ازمسائلي كه فلسفه و جامعهشناسي را به هم مربوط ميسازد بيان كنيد.
6ـ ـ نام دو مسئله از مسائل جامعهشناسي را كه ريشه در بينش فلسفي جامعهشناسي دارد بنويسيد.
7ـ جامعه را تعريف كنيد.
8ـ ارتباط فلسفه و علم جامعهشناسي را در بارهي بحث اصالت فرد و اصالت جامعه توضيح دهيد.
9- ـ بحث «اصالت فرد و اصالت جامعه» چگونه فلسفه و جامعهشناسي را به هم مرتبط ميسازد؟
10- عقيدهي مكتب فلسفي ماركسيسم در بارهي انسان و پايگاه طبقاتي او چيست؟
11- عقيدهي فيلسوفان الهي در بارهي انسان و پايگاه طبقاتي او چيست؟
12 ـ مشخص كنيد عبارات ذيل كداميك صحيح و كداميك غلط است؟
الف ـ مكتب فلسفي ماركسيسم معتقد است انسان داراي ارادهاي آزاد است.
ب ـ مكتب اسلام معتقد است انسان وابسته به پايگاه طبقاتياش است.
ج ـ مكتب فلسفي ماركسيسم معتقد است انسان وابسته به شرايط اقتصادي و اجتماعي است.
13- نحوهي ارتباط فلسفه و علم سياست را توضيح دهيد.
14 ـ توضيح دهيد انسان چه وقت وارد حوزهاي از معرفت به نام فلسفهي علم سياست ميشود؟
15- مسئلهي مهم در علم سياست چيست؟
16- ماركسيسم حكومت را حق چه كسي مىداند؟
17- جامعهشناسان غربي حكومت را حق چه كسي مىدانند؟
18- اسلام حكومت را حق چه كسي مىداند؟
19 ـ ماركسيسم حكومت را حق ……… ميداند و در اسلام حكومت و اقتدار تنها از آن ……… است.
20- حكومت ديكتاتوري چگونه حكومتي است؟
21- نظر ماركسيسم و اسلام را دربارهي حكومت نوشته سپس نحوهي ارتباط فلسفه و علم سياست را بيان كنيد.
22- نحوهي ارتباط فلسفه و علم اخلاق را توضيح دهيد.
23- ـ تفاوت علم اخلاق و فلسفهي اخلاق چيست؟ توضيح دهيد.
25 ـ هدف از فلسفهي علم سياست و فلسفهي علم اخلاق چيست؟
26- ـ در عبارات ذيل جاهاي خالي را با كلمات مناسب پر كنيد:
الف ـ اينكه حكومت حق چه كسي است بايد به حوزهاي از معرفت كه همانا . . . است وارد شويم.
ب ـ در علم . . . به انسان توصيه ميشود كه راستگو باشد، و براي تبيين عقلاني اين مسئله در (راستگويي) بايد به حوزهي ديگري به نام … وارد شويم.
27- نحوهي ارتباط فلسفه و هنر را توصيح دهيد.
28- نحوهي ارتباط فلسفه و علم حقوق را توصيح دهيد.
29 ـ تبيين اين سؤال كه «چرا اشخاص بايد مجازات شوند» به عهدهي چه علمي است.
30 ـ چه عاملي سبب ميشود كه نظر فيلسوفي با فيلسوف ديگر دربارهي جرم و مجرم و مجازات فرق كند؟
31 ـ هر يك از سؤالات زير در چه علمي مورد بحث قرار ميگيرد؟
الف ـ فرق يك هنرمند با ديگران چيست؟ ب ـ چرا راستي و درستي خوب است و دروغ و خيانت بد؟
ج ـ چه كسي بايد براي مجارات قانون وضع كند؟ د ـ حكومت بر مردم حق چه كسي است؟
32 ـ هر يك از سؤالات زير در چه علمي مورد بحث قرار ميگيرد؟
نویسنده: فاطمه صادقي
׀ تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
|